گلیم بحثهای رسانهای در مورد امکان ماندگاری و یا سقوط رژیم طالبان، آنگاه پهن شد که انس حقانی، عضو بلندپایه و به ظنِ شماری چهرهی نسل جدید گروه طالبان، طی اظهاراتی بحثبرانگیز و در واکنش به موجِ اخیر گفتارها در مورد ضرورت مشارکت در نظام سیاسی افغانستان و ایجاد آنچه به تکرار «حکومت همهشمول» خوانده میشود -و در واقع امر، هدف از «همه» در این ترکیب همان چهرههای برجسته و صاحبانِ قدرت در دو دههی پسین افغانستان است- گفت که رژیم آنها برنامهای برای تغییر ساختار سیاسی و یا عقبنشستن از مواضع کنونی خود ندارد. او در ادامه گفت:« مردم خاطرجمع باشند، ما به آسانی قدرت را به دست نیاوردیم تا آن را به آسانی از دست دهیم.» و همین سخنان او سرچشمهی گمانهزنیها و ابراز نظرها در مورد امکان ماندگاری و یا فروپاشی رژیم طالبان در افغانستان شد. حامیان جبههی مقاومت باور دارند که زمان زیادی تا فروپاشی رژیم طالبان باقی نماندهاست و آنها در فرصتی کوتاه بهواسطهی فشار بینالمللی، عدم رسمیت، تحریمهای اقتصادی و ناتوانی از ادارهی کشور و پاسخ گفتن به نیازهای مردم، دوباره به کوهها و پناهگاههای خویش برگشته و قدرت در کابل به صاحبان پیشیناش بازخواهد گشت.
از سویی دگر، آنانکه طرفدارِ رژیم حاکم بر افغانستان هستند و یا بنابر هرملاحظهای- چه طبقاتی، چه دینی، چه قومی- به حاکمیت این گروه رضایت دارند، باور دارند که این رژیم به مراتب بهتر از رژیم جمهوری بوده و در این دو سالی که قدرت را در دست گرفته، بهتر از تمام آن بیست سالِ حضورِ جامعهی جهانی و ناتو در افغانستان خدمتگزاری نموده و به مشکلات کلان مردم رسیدگی کردهاست. آنان تکیهی فراوانی به بهبودِ امنیت در کلانشهرها و خصوصاً کابل دارند و از کاهشِ آمار جنایتهایی چون دزدی، قتل و اختطاف سخن میگویند و شادماناند. آنها از نارضیان از کارکرد رژیم میخواهند به این حاکمیت فرصت دهند تا بتواند تمامی بالقوگیهایاش را بلفعل ساخته و استعدادهای نهفتهاش را شگوفا کند. و نهایتاً نیز باور اکثریت آنها این است که طالبان، تنها گروه موجود در صحنهی سیاست افغانستان است که میتواند به تمام کشور حکم راند و هرنوع عصیان و اغتشاشی را درجا خاموش کند و کشور را راهیِ راه توسعه و تبدیل شدن به قدرتی منطقهای سازد.
ولی کناره از این جهتگیریها و سنگ اینوآن را به سینه زدنها، واقعیت بدیهیای که در مورد رژیم طالبان نباید از نظر دور داشت، سرشت مستبد و خشونتگرای این گروه است. طالبان، از پایینرتبهترین نظامیان تا بلندپایهترین سیاستگران، همه بنابر تعلیم ایدئولوژیکی که دیدهاند و باتوجه به سرگذشت تاریخیای که نهایتاً به کامگاری آنها منتج شد، گرایشی نیرومند به توسل به خشونت برای حل مسئلهها دارند. همین واقعیت ساده که در هفتههای نخست حاکمیت آنها نوارهایی از مجاهدان این گروه نشر میشد که گوشی هوشمند جوانی را بخاطر محتوای ناپسندش شکستهاند، نشانگر این واقعیت کلیست که این گروه بنابر سرشت خویش، راهِ حل مسئلههای خُرد و بزرگ را در «شکستن» عامل و آبشخور آنها میجوید و مینگرد. در این مورد نیز، تنها گونهی برخوردی که از چنین رژیمی میتوان بهصورت عقلانی توقع داشت، گرویدن به خشونت و سرکوب بیرحمانهی هرکسی است که حتا مظنون به تخریب حاکمیت باشد. در چنین رژیم و باوری نمیتوان با دلی باز و خیالی آسوده سخن از «مشارکت سیاسی» و تغییر ساختار قدرت زد. به این معنا که سخنان انس حقانی دستکم در مورد ماهیت گروه آنها، کاملاً صادق است، آنها با زور و خشونت عریان ناتو و حکومت مورد حمایت آن در کابل را سرنگون کردند و این سرنگونی، تبدیل به سرنمونی برای طالبان شدهاست که گمان کنند هرمشکل و معضلی را با همین دستبُرد به سلاح و باروت میتوانند حل کنند و هرگرهی را با دندان بگشایند. ضعف جمهوری نئولیبرال در ایستادگی برابر این گروه و پرپر شدنِ مدعیان مقاومت و متوقف کردنِ سلسلهی پیروزیهای این گروه، به یکهتازی طالبان در عرصهی سیاست افغانستان منتهی شدهاست و این یکهتازی به آنها اعتماد به نفسی کافی برای محکم کوبیدنِ درِ هرگونه از مصالحه و یا شراکت در قدرت را فراهم آوردهاست. در شرایطی که در تمام افغانستان، حتا یک شهرستان نیز خارج از ادارهی نیروهای طالبان نیست، بدون تردید که آنها حتا خواب از کف دادن قدرت را نیز نمیبینند. و چنانکه در همین نوشتار آورده شد، روحیه و ماهیت این گروه نیز مجال زیادی به گفتوگو و مباحثه نمیدهد و آنها- چه در درون رژیم خویش و چه با اطراف خارجی- هماره عنصر خشونتگرایی، خودکامگی و استبداد را متبلور میکنند. آنها تنها آنگاه تن به گفتوشنود و نشستن روی میز در میدهند که در موضعی ضعیفتر واقع شده باشند و بقای خود را خطر ببینند، چنانیکه همین اتفاق پس از نشست بُن افتاد، ولی اینک که آنها قدرتمندترین نیروی سیاسی افغانستان، چه در عرصهی نظامی، سیاست داخلی و حتا سیاست خارجی هستند، بدون تردید میل تقسیم کردن چیزی را با کسی ندارند. نیروهای مخالف طالبان چه در داخل کشور و چه در خارج از آن، هنوز توان آوردنِ هیچگونه فشار علنی و مستقیمی را به رژیم کابل ندارند، تنها کاری که در این دو سال از آنها دیدهایم، چشم دوختن به سازمانهای جهانی و ابرقدرتهای نظامی است تا مگر فشاری به رژیم وارد کنند و یا اگر همای اوج سعادت به دام ما افتد و دوباره قدرت نظامی بزرگی به افغانستان حمله کند و بساط آنچه این مخالفان «تروریسم» میخوانند را برچیند، ولی باید بهخاطر داشت که ما، به اندازهی قدرتمان حق داریم و حق در نسبتی مستقیم با قدرت شکل میگیرد و آنهایی که هیچ قدرتی در افغانستان ندارند، هیچ حقی هم در ساختار قدرت این کشور ندارند.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.