در حالیکه منطقهی آسیای مرکزی بار دیگر به کانون رقابت قدرتهای جهانی تبدیل میشود، پرسشی مهم در میان تحلیلگران روابط بینالملل مطرح شده: آیا ایالات متحده پس از خروج پرهزینهاش از افغانستان، اکنون آمادهی بازگشت به این کشور برای مقابله با نفوذ روزافزون چین است؟ روزنامهی دیلی آبزرور در نوشتهای تازه با استناد به منابع مختلف، به این احتمال پرداخته که واشنگتن ممکن است دوباره پایگاه بگرام را بهعنوان محور راهبردی حضور خود در افغانستان فعال سازد؛ پایگاهی که در گذشته نیز در جنگ علیه هراسافگنی و رصد منطقه نقش مرکزی داشت.
بگرام؛ قلب راهبرد بازگشت؟
تلویزیون دیار (شنبه، 5 اپریل) در یک گزارش اختصاصی، پرواز یک هواپیمای نظامی سی-17 امریکایی در قلمرو هوایی افغانستان را گزارش داد. دو روز پس از آن، برخی رسانهها ادعا کردند که چندین فروند از این هواپیماهای متعلق به نیروی هوایی ایالات متحده، در پایگاه هوایی بگرام فرود آمدهاند. این رسانهها مدعی شدند هواپیماها حامل تجهیزات نظامی، وسایل نقلیه و چند مقام ارشد اطلاعاتی از جمله مایکل الیس، معاون ادارهی اطلاعات مرکزی امریکا (سیآیای) بودند. منابع به تلویزیون دیار اما این ادعاها را تایید نکردند.
طالبان نیز این ادعای رسانهها را «تبلیغات» خواند و مقامات امریکایی نیز تاکنون آن را تایید نکردهاند، اما ردگیری مسیر این پروازها از پایگاه العدید در قطر، از طریق پاکستان، تا بگرام در افغانستان، را این روزنامه نیز «تاییدشده» میداند و مینویسد که این تحرکات در صورت صحت، میتوانند نشانههای تغییر چشمگیر در راهبرد ایالات متحده در آسیای مرکزی باشند.
رقابت بزرگ: بازگشت به قلب شطرنج ژئوپولیتیکی آسیا
پیتر هاپکرک، نویسندهی کتاب معروف بازی بزرگ، افغانستان را «صفحهی شطرنج ژئوپولیتیکی قرن نُزدهم» میان امپراتوری بریتانیا و روسیه توصیف کرده بود. در دوران جنگ سرد، این کشور به عنوان منطقهی حائل میان قدرتها حفظ شد، اما با خروج ناگهانی امریکا در اگست ۲۰۲۱، طالبان قدرت را در کابل به دست گرفت. با وجود تعاملات غیررسمی با بیش از ۴۰ کشور از جمله هند، روسیه، چین، ایران و پاکستان، حکومت طالبان هنوز مشروعیت جهانی نیافته است.
انگیزههای احتمالی امریکا از بازگشت
روزنامهی «دیلی آبزرور» در این تحلیل به انگیزههای گوناگونی پرداخته که میتواند زمینهساز بازگشت ایالات متحده به افغانستان از طریق پایگاه بگرام باشد. یکی از نخستین انگیزههایی که این روزنامه به آن اشاره میکند، موضوع تجهیزات نظامی باقیمانده پس از خروج امریکا در ۲۰۲۱ است. بهنوشتهی آبزرور، بیش از ۷ میلیارد دالر تجهیزات نظامی ایالات متحده شامل هواپیما، مهمات، وسایل نقلیه و سامانههای مخابراتی در افغانستان باقی ماندهاند. بسیاری از این تجهیزات به بازار سیاه راه یافته و حتی در فعالیتهای هراسافگنانه در مرز افغانستان–پاکستان مورد استفاده قرار گرفتهاند. با این حال، آبزرور میافزاید که کارشناسانی چون عظیم قریشی از دانشگاه کومستس، بازگشت ایالات متحده را صرفاً برای بازیابی این تجهیزات «کاملاً غیرواقعی» میدانند.
تحلیلگر آبزرور در ادامه به مهار نفوذ چین بهعنوان یکی از محرکهای اصلی احتمالی ایالات متحده اشاره میکند. چین پس از خلأ قدرت ناشی از خروج امریکا، به سرعت مناسبات اقتصادی خود را با حکومت طالبان گسترش داده و پروژههای کلان زیرساختی، استخراج معادن شامل لیتیوم و مواد کمیاب، و نیز الحاق افغانستان به طرح راهبردی «یک کمربند، یک راه» را در دستور کار قرار داده است. دیلی آبزرور یادآور میشود که بیجینگ حتی سفیر معرفیشده از سوی طالبان را پذیرفت، هرچند بدون بهرسمیت شناختن رسمی حکومت این گروه. از نظر ناظر آبزرور، نزدیکی بگرام به سینکیانگ، جایی که چین بهطور مخفیانه برنامههای هستهای خود را دنبال میکند، این پایگاه را به موقعیتی راهبردی برای واشنگتن در راستای رصد و مهار فعالیتهای چین تبدیل میکند.
رقابت با روسیه نیز در این میان جایگاه مهمی دارد. دیلی آبزرور با اشاره به روابط غیررسمی میان طالبان و مسکو که از سال ۲۰۱۵ آغاز شده، مینویسد که روسیه حتی پیشنهاد حذف طالبان از فهرست گروههای هراسافگن در سال ۲۰۲۲ را نیز مطرح کرده است. این روزنامه به نقل از منابع خود میافزاید که مسکو احتمالاً در گذشته تسلیحاتی را در اختیار طالبان قرار دادهاست؛ امری که به روسیه نفوذ پنهان و مؤثری در افغانستان بخشیده و از نظر منافع راهبردی، مغایر با اهداف ایالات متحده ارزیابی میشود.
از نگاه آبزرور، یکی دیگر از دلایل بازگشت احتمالی امریکا به بگرام، تهدید بازیگران غیردولتی مانند داعش خراسان، القاعده و تحریک طالبان پاکستان است. با توجه به فعالیتهای این گروهها و نگرانی وزارت امنیت داخلی امریکا از خطرات ناشی از آنها، آبزرور احتمال میدهد که واشنگتن بتواند از طریق بگرام، بر تحرکات این گروهها نظارت کرده و حتی در هماهنگی با طالبان، علیه تهدید مشترکی مانند داعش خراسان اقدام کند. همچنین، در شرایطی که افغانستان پس از ۲۰۲۱ با کاهش حدود ۳۰ درصدی تولید ناخالص داخلی مواجه شده و اقتصادش بهشدت وابسته به کمکهای خارجی است، دیلی آبزرور چنین نتیجه میگیرد که طالبان شاید با دریافت وعدههایی در زمینهی کمکهای مالی، به همکاری پنهانی با ایالات متحده برای حضور مجدد در افغانستان تن دهد.
در ادامه، آبزرور تاکید میکند که سیاست پایگاهسازی جهانی ایالات متحده که ریشه در دوران جنگ جهانی دوم دارد، هنوز بهعنوان یک راهبرد اساسی در دستور کار واشنگتن قرار دارد. از دیدگاه این روزنامه، پایگاه بگرام میتواند برای امریکا امکان رصد همزمان فعالیتهای چین و روسیه، نظارت بر تحولات جمهوریهای آسیای مرکزی و حتی تاثیرگذاری بر هند را فراهم کند. در فضایی که نفوذ امریکا در منطقه در حال افول است، آبزرور بگرام را بهمثابهی برگ برندهای برای بازسازی این نفوذ و تقابل مؤثر با بازیگران رقیب میداند.
مسئلهی نظارت بر ایران نیز در تحلیل آبزرور برجسته شده است. بگرام با قرار داشتن در همسایگی ایران، جایگاهی ممتاز برای انجام عملیاتهای اطلاعاتی، عملیات ویژه و حتی حملات هوایی احتمالی در صورت وقوع درگیری میان امریکا و ایران دارد. البته دیلی آبزرور هشدار میدهد که چنین تحرکی نیازمند توافقی پیچیده با طالبان خواهد بود، اما در عین حال، این پایگاه میتواند مکمل حضور نظامی امریکا در خاورمیانه و عامل کلیدی در محاصرهی راهبردی ایران باشد.
آبزرور همچنین به نگرانیهای ایالات متحده دربارهی امنیت زرادخانههای هستهای پاکستان اشاره میکند. واشنگتن همواره دربارهی ثبات سیاسی و میزان کنترل دولت اسلامآباد بر تسلیحات هستهایاش ابراز نگرانی کرده است. از دیدگاه این روزنامه، بازگشت به افغانستان میتواند برای امریکا یک موقعیت ایدهآل برای زیرنظر گرفتن از نزدیک تحولات امنیتی در پاکستان فراهم کند؛ مسئلهای که با توجه به ناپایداری سیاسی و رشد تهدیدهای داخلی در پاکستان، روزبهروز اهمیت بیشتری مییابد.
در مجموع، تحلیلی دیلی آبزرور نشان میدهد که بازگشت احتمالی امریکا به بگرام را نمیتوان صرفاً بهعنوان یک اقدام نظامی محدود در نظر گرفت، بلکه بخشی از راهبرد کلان ایالات متحده برای بازسازی نفوذ از دست رفته در یکی از حساسترین مناطق ژئوپولیتیکی جهان است.
پایگاه بگرام؛ برگ برنده یا بذر بحران؟
با همهی مزایای راهبردی، بازگشت احتمالی ایالات متحده به بگرام میتواند منطقه را بهسوی درگیریهای محلی و حتی تشدید تنشهای منطقهای سوق دهد. این مسئله، بهویژه در شرایط حساس کنونی، نیازمند محاسبهی دقیق منافع در برابر هزینههای امنیتی است.
آیا طالبان، دشمن پیشین امریکا، حاضر به پذیرش چنین توافقی خواهد شد؟ آیا امریکا ریسک بازگشت به قلب آسیای مرکزی را به جان خواهد خرید تا در برابر چین و روسیه صفآرایی تازهای ایجاد کند؟ اینها پرسشهاییاند که پاسخ آنها در ماههای آینده، تصویر تازهای از توازن قدرت در آسیا رقم خواهد زد.