پانرده اگست 2021، واپسین روز همراهی «نمادین» جهان با افغانستان بود. کشور جنگزده اما رو به توسعهای که در دو دههی نخست سدهی بیستویک همپای توسعهیافتهترین کشورهای جهان؛ دمکراسی، آزادی بیان، حقوق بشر، حقوق زنان، انتخابات و سایر ارزشهای مدرن را بهتجربه میگرفت. کشوری با کژیوکوریها و اختلافهای زبانی و اتنیکی فراوان که در حال مشق مردمسالاری و نهادینهشدن آهسته اما پیگیر آن بود. جهنمی برای زنان که در حال «کشورشدن» به این نیمپیکر خودش بود. کشوری با سطح ادنای سواد و آگاهی که مردماناش، باریدگر مولانا، ابن سینا، فارابی و دهها مفاخر دیگر خود را بهخاطر میآوردند و برای تکرار عصرهای درخشاناش، کتاب میخواندند. کشوری با آزادی بیان بیپیشینه، که رشک همسایههایش را بههمراه داشت. کشوری که در حال بهپا خاستن بود.
در این روز سیاه اما، وابریدهگی مردم با آیندهی شان رقم خورد. گسست زنان با امیدهای شان. گسیختگی دختران با آرزوهای تابناک شان و انقطاع مردمان این کشور از «امید به زندهگی». آنچه که پرواز پرندههای مهاجر از این کشور را بههمراه داشت.
آمارهای نهادهای جهانی حقوق بشری نشان میدهند که از زمان به قدرت رسیدن دوبارهی طالبان در افغانستان، دست کم پنج میلیون تن، افغانستان را ترک کرده و به کشورهای همسایه (ایران، پاکستان و تاجیکستان)، ترکیه، کشورهای اروپایی، آسترالیا، کانادا، برازیل، مکسیکو و ایالات متحدهی امریکا مهاجر شده اند. بیشتر آنان غیرقانونی و از راههای «مرگآفرین» و قاچاق. یکشمار آنها اما با حمایت این کشورها در روندی که پساز سقوط جمهوری در افغانستان آغاز شد و «تخلیهی افراد در معرض خطر» نام داده شد. روندی که به باور بسیاریها «معیوب»، «فسادآلود» و «ناکارآمد» بوده و بههیچروی به افرادی که بهراستی در تهدید طالبان قرار دارند، نتوانست کارگر باشد. من نیز به عنوان یک زن افغان که سالها برای حقوق بشر به ویژه «حق آموزش زنان» مبارزه کرده و از نزدیک با «زنان روستایی نیازمند آموزش افغان» کار کرده ام و از این ناحیه با تهدیدهای گونهگونی روبهرو بودهام، اکنون گواه رویکردهای بیمحابای کشورهای حامی دمکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و سایر ارزشها بوده و بیباکی پرسشبرانگیز آنان در برابر خودم را بهتجربه میگیرم. به این ترتیب، کشورهاییکه در تلاش اند تا تصویری «بشردوستانه» از خود برای جهان به نمایش بگذارند، اینگونه در برابر درخواستهای موجه حقوقبشری کوتاه میآیند.
رویکردهای کشورهای میزبان مهاجران افغان چهگونه بوده است؟
شوربختانه، کشورهای جهان یکبار دیگر در تاریخ چنددههی اخیر «جنگ، وقایع سیاسی و مهاجرت افغانستان» در همیاری انساندوستانه و بشری با مهاجران افغان، ناکام ماندند. پاکستان به اخراج بیرویه، زندانیساختن مهاجران بهشمول زنان و کودکان و شکنجهی آنان دست زدهاست. چیزیکه حتا صدای مخالفت گروه حاکم در افغانستان را نیز بلند کردهاست. ایران روزانه دست کم دوهزار مهاجر افغان را از خاکاش اخراج کرده و به افغانستان میفرستد و به گفتهی نهادهای جهانی از زمان به قدرت رسیدن دوبارهی طالبان بیشاز یک میلیون مهاجر و پناهجوی افغان را از خاکاش اخراج کردهاست. تاجیکستان نیز به اخراج گسترده و بیرویهی مهاجران افغان از این کشور دست زدهاست و پناهجویان در این کشور، در خفا و در ترس همیشهگی اخراج بهسر میبرند. ترکیه به بازداشت، شکنجه و اخراج اجباری مهاجران و پناهجویان افغان دست زده و از آغاز سال 2022 تا کنون، نزدیک به صدهزار پناهجوی صرفاً افغان را از خاک اش بهگونهی اجباری اخراج کرده است. چیزیکه مخالفت گستردهی جهانی را نیز بههمراه داشته و در گزارش دیدبان جهانی حقوق بشر که در نوامبر 2022 نشر شد نیز مستند شدهاست. همینگونه کشورهای دیگر نیز، هرچه در توان داشتهاند با نجات و امنساختن پناهجویان «در تهدید و تبعید» افغانستان مخالفت کردهاند. نمونهی بارز آنرا میتوان در لحظات پایانی غرقشدن قایقهایی سراغ کرد که در میان آبهای ترکیه و یونان سرگردان مانده ولی «بشردوستی، رحم و انسانیت» در آنجا «مرده» است تا به دادِ «همنوعان» برسد. ولی زمانیکه زیردریایی تفریحی با صرفاً پنج میلیاردر جهانی ناپدید میشود، آنگاه منتهای توان جهان به کار بسته میشود تا به اصطلاح «انسانها» نجات داده شوند. کجای این «بشردوستی» است؟ کجای این «انسانیت» است؟ کجای این «رحم و عاطفهی انسانی» است؟ آیا حک شدن شعر معروف سعدی: “بنی آدم اعضای یکدیگر اند” بر دیوار سازمان ملل و در برابر، رویکردهای «دوگانه و ظالمانهی» جهان در برابر بشر، باعث نمیشود تا آنانیکه در این «بیدادگری» سهم دارند، در باره رویکردهای خود دوباره بیاندیشند؟
چه کسانی «نجات» داده شدهاند؟
شواهد کافی نشان میدهند که کشورهای در ظاهر «بشردوست» و «پناهندهپذیر» برخلاف اصول تعریفشده در این کشورها، ورود افراد «سفارشی» سیاستگران و سلبریتیهای افغان را سهل ساختهاند. چهبسا این افراد سفارشی، بستهگان دور و نزدیک خود و همسران اینشمار و حتا افراد همسو و همفکر طالبان نیز بودهاند. این در حالیست که همین کشورها، با درخواستهای پناهندهگی افراد مستحق و آسیبپذیر افغان به بهانهی «قرار نداشتن در خطر فوری به دلیل زندهگی در بیرون از افغانستان» مخالفت کردهاند. مخالفت غیر قابل توجیه و ظالمانهای که این افراد را در معرض افتادن «حتمی» به دست طالبان و خطر شدید «جانی» قرار دادهاست.
چه در پیشِ رو است؟
سازمانهای جهانی حقوق بشری بارها نگرانی شدید خود را از این وضعیت اسفبار ابراز داشته و از کشورهای جهان خواستهاند تا در برابر پناهجویان آسیپپذیر افغان، مسئولانه برخورد کنند، چیزیکه شوربختانه تاکنون، اثری از آن دیده نمیشود. باور من این است که ادامهی این رفتارهای بیباکانهی جهان در برابر پناهجویان افغان، با توجه به رویکردهای «ضدبشری، ظالمانه و عقدهمندانهی» گروه حاکم در افغانستان با مخالفان فکری و سیاسی شان، فاجعهای جبران ناپذیری را بههمراه خواهد داشت که آنگاه توانی برای کشورهای «مدافع حقوق بشر و ارزشها» برای توجیه به افکار عمومی جهان باقی نخواهد گذاشت.