برخیاز پژوهشگران افغانستان و تاجیکستان روز سهشنبه (30 جوزا) در نشستی که از سوی «مرکز مطالعات افغانستان و منطقه» و «جمعیت دوستی و روابط فرهنگی تاجیکستان و افغانستان» در شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان برگزار شده بود، روش حکومتداری ببرک کارمل، رئیسجمهوری پیشین افغانستان را به بررسی گرفتند.
در این نشست، کرامتالله عالموف، رییس «انستیتوت شرقشناسی اکادمی علوم تاجیکستان» و مترجم اتحاد جمهوریهای شوروی پیشین، ببرک کارمل را یک فرد «دور اندیش، مردمشناس و میهندوست» خوانده و افزود که در زمان ریاستجمهوری او «مشارکت ملی» در افغانستان بهگونهی «راستین» آن به اجرا گذاشته شد. او انتصاب سلطانعلی کشتمند هزارهتبار را بهعنوان نخستوزیر، نمونهای از این مشارکت عنوان کرد. به باور او، در زمان این رئیسجمهوری پیشین افغانستان «فضای باز سیاسی» به میان آمده و به باورهای دینی مردم نیز حرمت گذاشته شده و نیز هزاران زندانی سیاسی از زندانها رها شدند. به گفتهی او، ببرک کارمل به همهی شهروندان این کشور «به دید یکسان» مینگریست و برای حل عادلانهی «معضل ملی افغانستان» طرحهای سازنده داشت. او همینگونه، ببرک کارمل را پایهگذار «ادبیات سیاسی مسالمتآميز» و «سخنور چیرهدست عنوان کرد.
این پژوهشگر تاجیک همچنان چاپ اثرهای فراوان نویسندهگان و فرهنگیان از جمله مثنوی معنوی و تاریخ غبار را در آن دوره، نشانی از توجه وی به توسعهی کارهای ادبی و فرهنگی در افغانستان دانست.
به باور این پژوهشگر اما، سیاست «پشتونمحوری» شوروی پیشین، باعث بیمیلی رهبران آن به کار با وی گردیده و همین باعث شد تا چهرهی بهگفتهی او «بیچونوچرایی» همچون دکتر نجیبالله، رئیسجمهوری افغانستان تعیین شود. او با اشاره به دعوت کارمل به مسکو برای دوریجستن از قدرت میافزاید که این رئیسجمهوری پیشین در پاسخ به درخواست میخائیل گورباچوف، واپسین رهبر اتحاد شوروی پیشین، آنان را «هوادار و پایهگذار تروریسم دولتی» عنوان کرد. آنچه که به باور این کارشناس موجب «قهر و ناراحتی» گورباچف گردید.
لطیف پدرام، سیاستمدار اهل افغاستان نیز در این نشست، دورهی حاکمیت ببرک کارمل را دورهی گذار از مرحلهی «خشونت و سرکوبگری» به مرحلهی «واقعنگری، گذشت و مدارا» دانسته و نقش او را در این زمینه برازنده دانست.
از سویی هم هادی میران، نویسنده، در این نشست با اشاره به پیشینهی تاریخی «اندوهبار» کشور به ویژه دورهی حاکمیت عبدالرحمن خان و جنگهای چهارگانهاش، از جمله جنگهای نواحی مرکزی کشور که به گفتهی وی نتیجهای جز «کشتار، ویرانی و ناتوانسازی» یکتبار «محروم» این کشور، ثمر دیگری نداشت، چهگونهگی وضعیت حقوقی و اجتماعی هزارهها را در دورهی «حاکمیتهای قومی و قبیلهای»، «دردناک و رنجآور» توصیف کرده و افزود که ببرک کارمل یگانه زمامدار این کشور بود که در سایهی نظاماش، مردمان هزارهی افغانستان به حقوق و آزادیهای سیاسی و اجتماعی شان دست یافتند. آقای میران همچنان از نقش «سازنده و تاریخی» ببرک کارمل در رهایی هزارهها از «استبداد، انزوا و گمنامی»، بهنیکویی یاد کرد.
ببرک کارمل سومین رئیسجمهوری دولتِ تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق در افغانستان بود. او که پساز نارضایتیهای عمومی از سیاستهای تند نورمحمد ترکی و حفیظالله امین، به قدرت رسیده بود، دست به برخی اصلاحات در برنامههای دولتی زد اما باورها این استند که از بهر آنکه این اصلاحات همزمان با اشغال افغانستان از سوی اتحاد شوروی پیشین بود، «محبوبیت چندانی» در میان مردمان کشور نیافت.