همین چند وقت پیش بود که امیرخان متقی، وزیر خارجهی طالبان در یک نشست اقتصادی با تفاخر از «دستآورد» این حاکمیت که «افزایش ارزش افغانی» در برابر اسعار خارجی بود سخن گفت؛ البته متقی یگانه مقامی نبود که «ثبات نسبی» قیمت افغانی را مدیون «کفایت» و «کاردانی» رژیم مستقر در کابل میدانست. با اینحال بازگشت ترمپ به کاخ سفید، در کمتر از یک هفته این دستآورد را بدل به یک طنز تاریک و بیمزه کردهاست.
این سقوط قیمت افغانی در پی «زمزمهی» قطع کمک نقدی هفتهوار امریکا به طالبان، این حاکمیت را آنچنان سراسیمه کرده که بانک مرکزی طالبان تنها امروز «چهار» بار در حسابهای اجتماعیاش تاکید کردهاست که مردم از پول افغانی در معاملات استفاده کنند. چگونه این اضطراب ناشی از پرپر شدن قیمت افغانی، پرده از رازهای نهان کاخنشینان کابل برمیدارد؟
سقوط قیمت افغانی را میتوان نماد و نمونهای از همهی آنچه طالبان در بیشتر از سه سال گذشته دستآورد خود خواندهاند دانست؛ رویدادهایی که نافشان به کمکهای «بهاصطلاح» بشردوستانهی جهان بسته بودهاست و تاثیرات نسبی آنها را مقامهای دستار بهسر در کابل «شاهکار» خود خواندهاند.
پروژههایی که بیتردید برای استفادهجویی و حداکثری کردن منافع قدرتهایی که هرجومرج حاکم بر افغانستان را مجال مهیا برای دستبرد به ذخایر و سرمایههای این خاک میدانند و باجگیری از حاکمیتی که حتا همان «رفقای» قدیمی آنها همچون عربستان و امارات و پاکستان نیز حاضر بهرسمیت شناسی آنان نشدهاست.
بهراستی پرپر شدن یک هفتهای «دستآورد اعظم» حاکمیتی که «اقتصاد» را علیالظاهر میخواهد منبع مشروعیت خود معرفی کند، چه چیزی در مورد کارنامهی سه سالهی آن به ما میگوید؟ آیا باقی این بنای ناقص نیز پوشالی نیست؟
طالبان از بُن برای حکمرانی بر یک جغرافیایی با این وسعت و این پیچیدگی در ژئوپولیتیک و سیاست و اقتصاد ساخته نشدهاست؛ این گروه از همان آغاز گروهی شبهنظامی بود که یگانه «مزیت» آن برای همکاران جهانی و منطقهای آن توانایی آن در «جنگجویی» و کشتار و کشتهشدن بیمحابا بود. شنیدهایم داستانهایی را در مورد جنگجویان این گروه که چشم بسته بر تانکهای ناتو با یک کلاشینکوف در دست حمله میکردند؛ کنشی که باید پرسید دال بر «شجاعت» است از کسانی که «آرمانی» در سر دارند یا بر حماقت کسانیکه «حور» میجویند از نهرهای عسل جاری در بهشت در نصیبهی آن جهانیشان مطمئن شدهاند.
اقتصاد افغانستان مدتهاست که در یک گامی فروپاشیست. در بیست سالی که جمهوری نئولیبرال ناکارآمد و علیل روی کار بود نیز همان پولهایی که بیگدار درحال ریزش از آستین خارجیها بود این اقتصاد را روی پا نگهداشته بود و اینک نیز اگر این کمکها نباشند، از کسانیکه زندگیشان در جنگ و خواندن قاعده بغدادی گذشتهاست؛ نمیتوان انتظار برپایی اقتصادی کارآمد و رو به توسعه را داشت.
تنها به اضطراب طالبان در چند روز گذشته نه، بلکه به آن واکنش هیستریک این حاکمیت در پی اعتراض امریکاییها به کمکهای نقدی هفتهوار به این گروه نیز باید توجه کرد.
حمدالله فطرت، یکی از سخنگویانِ بسیار این گروه که در همان روز اعتراض امریکاییها با «ادبیاتی تبلیغاتی» که آشکارا با هرگونه رسمیت و اقتدار یک حاکمیت در تناقض بود به آنها گفت که «کمکها را قطع کنند» و چند دقیقه بعد چون کودکی که دریافتهاست خبطی «عظیم» در حق خود روا داشته آن قسمت «قطع کنید» را دوباره حدف کرد.
فطرت با زبانی که حتا خواندن آن افسوسی عظیم نسبت به اینکه ادارهی این خاک به دست چه کسانی افتاده است را برمیانگیخت، گفت که حاکمیت آنان به این کمکها نیازی ندارد و آنان حتا «یک روپیه» هم از امریکا دریافت نکردهاند؛ که با توجه به نقدی بودن معامله و دالر بودن همهی کمکها انصافاً روپیهی پاکستانی یا هندی در این معادله نقشی نداشتهاست.
قصه این است که بهاحتمال بسیار قوی، این اضطراب آغاز فصل تاریک دگری برای مردمیست که میلیونی در گروگان گروهی قرار گرفتهاند که حاضر نیست حتا همان بنیادهای ایدئولوژی تار و تاریک خود را اعمال کند و به زنها همان حقوق بنیادین شرعیشان که آموزش و کار در پرتو هدایات معقول شرعی را اجازه میدهد نیز قائل باشد.
نگاه شما محل نشر افکار نویسندگان است و نشر آنها از سوی دیار بهمعنای تایید یا رد این انگارهها نمیباشد